اگر مودی که بهش اشاره کردیم رو دانلود و نصب کرده باشید، (لینک مود) حتما براتون این سئوال پیش اومده که این آیتم های جدید چگونه ایجاد میشوند؟ به همین خاطر در این مطلب به نحوه ساخت این آیتم ها میپردازیم.
اگر مودی که بهش اشاره کردیم رو دانلود و نصب کرده باشید، (لینک مود) حتما براتون این سئوال پیش اومده که این آیتم های جدید چگونه ایجاد میشوند؟ به همین خاطر در این مطلب به نحوه ساخت این آیتم ها میپردازیم.
شاید خیلی براتون پیش اومده باشه که بشنوید حساب کاربری فلانی هک شد ! امروز یک عکس ترولی (همه مطالب کارای خودم هست) باهم می بینیم درباره همین موضوع...
شاید برای همه پیش اومده باشه یا بهتره بگم بعید میدونم برای کسی پیش نیومده باشه ! اینکه برنامه ریزی کنیم، تا در مدت زمان بیشتر و با استمرار، یک درس طولانی رو به راحتی بخونیم اما زمانی که باید طبق برنامه پیش بریم...
بازم امتحان ریاضی و بازم متغیر و بالاخره بازم داستان پیدا کردن X پیش اومد ! شاید همین الآن خاطرات تلخی به یاد آوردیم ولی اشکال نداره عوضش قدر راحتی الآنمون رو میدونیم ! اوناییم که در حال تحصیل هستند...
تو کلاس نشسته بودیم، تو این فکر بودم که حتما باید یه راه درآمد درست پیدا کنم تا دستم بره تو جیب خودم. یک دفعه بغل دستیم زد روشونم گفت :
سر زنگ انگلیسی بودیم ، دبیرستان امام خمینی. از اونجایی که معلم انگلیسی ما خیلی خسته کننده بود ، فقط منتظر یک سوژه بودیم تا یکم سرگرم بشیم، وقت کلاس رو بگیریم یا معلم رو سرکار بزاریم تا خلاصه از این حال و هوا در بیایم...
فاصله خانه تا مدرسه زیاد بود. پس باید به تاکسی متوسل می شدیم. با یکی از همکلاسی ها که هم محل بودیم، سوار تاکسی شدیم. تاکسی پراید بود، یک پراید دست و پا گیرِ پیر مقابل ما خفته بود ! روکش های صندلی پاره، و به دنبال آن مشکل کمبود جا در اتوموبیل نور بالا می زد ! چاره ای هم نداشتیم ماشین بعدی نبود. سوار شدیم و به هر نحوی که بود گذشت.
لازم به ذکر است که بگویم پاها و کمرم مورد عنایت و لطفِ مکرر و دردناکِ این تاکسی قرار گرفت! بعد از مدرسه همراه با هم شهری به ایستگاه تاکسی برگشتیم. یکی از راننده ها ما را دید و با صدایی رسا گفت :
یه بار عقب تاکسی نشسته بودم و از مدرسه به طرف خانه می آمدم، شخص بغل دستِ من از نوع صحبت کردن و نشستن، بِنَظَر، معلولیتی دارشت...