تو کلاس نشسته بودیم، تو این فکر بودم که حتما باید یه راه درآمد درست پیدا کنم تا دستم بره تو جیب خودم. یک دفعه بغل دستیم زد روشونم گفت :
تو کلاس نشسته بودیم، تو این فکر بودم که حتما باید یه راه درآمد درست پیدا کنم تا دستم بره تو جیب خودم. یک دفعه بغل دستیم زد روشونم گفت :
هفت سالم بود. به تازگی یک فشارسنج و یک گوشی پزشکی خریده شده بود. از قضا آقا سید عزیز (پسرخالم) با خانواده، میهمان ما بودند. از آنجایی که خیلی ذوق و شوق داشتم و از حد گذشته بودم، بلافاصله گوشی و فشارسنج را برداشتم و به آقا سید نشان دادم...