من همیشه یه مشکل پر رنگ داشتم که الحمدالله الآن خیلی بهترم ! حواس پرتی ! بعضی وقتا یادم میرفت که چه کاری میخواستم انجام بدم.

در دوران دبستان یه بار که مادر امر کرد : برگشتن از مدرسه نون بخر، کلا یادم رفت نون بخرم...

 

دفعه بعدش که میخواستم نون بخرم روی دستم یه علامت زدم که وقتی نگاهم افتاد یادم بیاد میخواستم نون بخرم. فقط نیم ساعت وسط خیابون در حال راه رفتن به علامت نگاه میکردم و فکر میکردم : خدایا من این علامت رو برای چی زدم روی دستم؟! میخواستم چیکار کنم؟!

 

دفعه بعد یه فکر اساسی کردم. با خودم گفتم این دفعه روی دستم کلمه "نان" رو مینویسم تا دیگه یادم نره... خلاصه نوشتم و حالا من توی راه برگشت از مدرسم...
 این دفعه اصلا نگاهم به دستم نیوفتاد ! وقتی اومدم خونه خیلی حرص خوردم خدایی !!